دلنوشته ای بر ساحل مهتاب

Swallow the sun - Fragile

Swallow the Sun 

Fragile 


 

I remember her
Dark flowing hair
Eyes like deep blue waters
And her skin so fair

او را به یاد می آورم

با گیسوی تیره و پریشان

چشمان، همچو آب های نیلگون و عمیق

و پوستی لطیف


I remember her
How she used to sing
Melodies so full of sorrow
Dreams in the making

او را به یاد می آورم

که چگونه میسرود

نوا هایی سرشار از اندوه

رویاهایی از ساختن


She was so fragile

او بسیار شکننده و ظریف بود…


Lying on my arms, not breathing
I can still hear the echo of her voice
And now as I hear them coming
I take her to our last dance

آرام در آغوش من، بی جان

پژواک صدایش هنوز به گوش می رسد

و حال که آمدنشان را می شنوم

او را به آخرین رقصمان میبرم


I remember her
Delicate beauty
Her eyes so wise and knowing
When she looked at me

او را به یاد می آورم

زیبایی ظریف

چشمانش سرشار از خرد

آنگاه که مرا می نگریست


She was so fragile

Lying on my arms, not breathing
I can still hear the echo of her voice
And now as I hear them coming
I take her to our last dance

آرام در آغوش من، بی جان

پژواک صدایش هنوز به گوش می رسد

و حال که آمدنشان را می شنوم

او را به آخرین رقصمان میبرم


The red haze fading
My vision regaining
And on my arms I see her lifeless body

مه سرخ محو میشود

بینایی ام را باز می یابم

و در آغوشم جسم بی جانش را می بینم


Realizing what I've done
Anguish grips my heart
I close her eyes for the last time and she'll sing no more

درحالیی که میفهمم چه کرده ام

و غم و اندوه قلبم را چنگ میزند

چشمانش را برای آخرین بار می بندم

و اون دیگر نخواهد خواند..


She was so fragile

Lying on my arms, not breathing
I can still hear the echo of her voice
And now as I hear them coming
I take her to our last dance

 

آرام در آغوش من، بی جان

پژواک صدایش هنوز به گوش می رسد

و حال که آمدنشان را می شنوم

او را به آخرین رقصمان میبرم.. 

[ شنبه 7 فروردين 1395برچسب:Swallow the sun, Fragile, Metal, Death, Doom, ترجمه شعر, متال, ترجمه, دووم, دث, آهنگ, شعر, ] [ 1:21 ] [ علیرضا ] [ ]


Clouds - if these walls could speak

Clouds

03. If these walls could speak 


 

shapes
silent and static
there's nothing here but the white
it scares me to close my eyes
this is not how I dreamed
it's not how I had hoped
let me scream
I can't even speak
my mind is a storm
my body is a void
and all who enter now
(return to white)
must fall past this heart
(there are no sides)
bound in the flow
(only direction)
that slowly bleeds ahead
(and destination)
to where silence is king

pain will be no more
touch will be no more
fear will be no more
love will be no more


 

اشکال
سکوت و سکون..


چیزی اینجا نیست.. جز سفیدی
و این مرا میترساند تا چشمانم را ببندم
این، چیزی نیست که رویایش را داشتم
و آنطور که امیدوار بودم…


بگذار فریاد بکشم
حتی نمیتوانم سخن بگویم
ذهن من طوفانیست
جسم من پوجی بیش نیست 
و هر آنکه اکنون وارد میشود
(بازگرد به سفیدی)
باید ورای این قلب سقوط کند
(هیچ وجهی وجود دارد)
اسیر  در حرکت
(تنها جهت)
که خونش به آرامی رو به جلو جاریست
(و مقصد)



و به جایی که سکوت پادشاه است…


درد بیشتر نمی پاید
احساس بیشتر نمی پاید

ترس بیشتر نمی پاید
عشق بیشتر نمی پاید...

Clouds - Doliu (2014)

Artist: Clouds
Title: Doliu
Year: 2014
Genre: Atmospheric Doom Metal

 


Draconian - redire ad secessum - The Return to Solitude

Draconian :

redire ad secessum

بازگشت به تنهایی


 

A, mundus facit nos redire, redire ad secessum.
Spesne aliquando veniat animis tenebrosis quae solae ambulant.
آه جهان مرا مجبور به برگشتن میکند..  سوی تنهایی

آیا میشود امید سراغ روح تیره ای که به تنهایی سرگردان  است بیاید؟ 

 

Hear my silent prayer as I weep tonight!
نماز مرا،  امشب که من گریه میکنم، بشنو

 

Dawn gets greyer, thou hast taken flight!
سپیده دم تیره تر میشدو،  تو پرواز کرده ای!


Love abandons the soil, leaves a shade...
It whispers 'goodbye' as we quietly fade... away!
عشق خاک را ترک می گوید،  و سایه ای باقی می گذارد

زیر لب زمزمه میکند "خدا حافظ".  درحالی که ما به آرامی محو می شویم..


Lacrimae ex oculis meis fluunt,
sed crepusculum fletum meum tranquillat.


Please, give us wings to fly!
Without love our world dies... it dies!
به ما بال هایی برای پرواز عطا کن

بدون عشق جهان ما می میرد..  می میرد!


To drown in the cold mournful sea...
So lost here in a world not meant to be... for me!
غرق شدن در این دریای سرد محزون

گم شدن در اینجا، در این جهان،  جایگاه من نبود  

The fading moon cries in vain,
as the rising sun reflects my pain.
We sail on seas of guilt and shame,
but still we feed this love-lost flame... with hope!
آنگاه که خورشید در شرق درد مرا منعکس میکند،  ماه در حال محو شدن در عبث گریه می کند

ما در آب های گناه و شرم پارو می زنیم

اما هنور به این شعله بدون عشق، امیدوارانه،  دامن می زنیم..


Hear my silent weeping as I pray tonight...
Night grows colder, but I see a new light.
آه امشب که دعا میکنم، گریه پنهانی مرا بشنو

شب سرد تر می شود،  اما من روشنی جدیدی می بینم


Beautiful night, to thee we pray;
Let the truest of love come our way!
Beautiful night, to thee we pray;
Let all the illusions just wither away!

ای شب زیبا،  برایت دعا می کنیم

بگذار ره آوردمان حقیقی ترینِ عشق ها باشد

بگذار تمامی اوهام و خطا ها پژمرده شوند!



Writer(s): Anders Jacobsson, Johan Ericson
Copyright: Iron Avantgarde Publishing Gmbh

 

[ جمعه 19 شهريور 1394برچسب:Draconian, The Return to Solitude, Metal, Doom, Gothic, متال, دووم, ترجمه, , ] [ 23:35 ] [ علیرضا ] [ ]


Swallow the Sun - Emerald Forest and the Blackbird

Swallow the Sun 

01. Emerald Forest and the Blackbird 

جنگل زمرد و پرنده سیاه 


 

My Child, I will bury you on the highest hill

کودک من، تو را بر فراز بلندترین تپه ها دفن خواهم کرد

beside the tallest tree where winter will cover you

در کنار بلند ترین درخت، جایی که زمستان تو را خواهد پوشاند

and build the biggest castle.

و بزرگترین قلعه را خواهد ساخت

There I will bury you, from the arms of your mother.

آنجا تو را دفن میکنم، دور از آغوش مادرت

Soon the angels will carry you over the edge of the world,

به زودی فرشتگان تو را بر فراز مرز های جهان با خود خواهند برد

lead you through the deepest forest,

و درون عمیق ترین جنگل ها پیش خواهند برد

away from sickness, into the light.

دور از بیماری ها، به سوی نور

Sleep my child, lay down your head and leave this pain,

بخواب کودک من، سرت را زمین بگذار و این درد را رها کن

I'll read your these last pages of the tale.

من این آخرین برگ های داستان را برایت می خوانم

 

To endless morning I'm cursed from here on;

از اینجا تا به صبح بی انتها نفرین گشته ام

you will be taken, I was meant to stay...

تو بُرده خواهی شد ... و من ماندنی ام...

 

The Emerald Forest was quiet

جنگل زمرد ساکت بود

and the deep green of the diamond leaves

was glimmering in the sky high tree tops

و سبزی عمیق برگ های الماس بر فراز درختان سر به فلک کشیده سوسو میزد

on the gentle wind, tall as the mountains in the east.

بر باد های لطیف، بلند همچو کوه های شرق

Echoes of the steps of giants

were fading like the beat of your weak heart.

پژواک گام های دیوان همچو تپش های قلب ضعیفت محو میشدند

Shades of night welcome you with a twisted smile.

Slowly with every tiny breath.

همراه با هر تنفس کوچک، تیرگی های شب با لبخندی  به استقبالت می آمدند

 

Hold my hand tight, nothing will hurt you here.

دست مرا سفت بگیر، هیچ چیز در این جا به تو آسیبی نمیزند

You are almost home my little angel, I will lead you through.

تو تقریبا به خانه رسیدی فرشته کوچک من

من تو را به داخل راهنمایی میکنم

 

Night creatures, unicorns and white owls,

موجودات شب، تک شاخ ها، جغد های سفید

treasures hidden in the emerald glow.

گنجینه های مخفی در تابش زمرد

Green light on the white altar and the black throne,

نور سبز روی محراب و تخت سیاه

choirs of ancients blessing your passage to the world below.

هم سرایان باستان راه تو را به جهان پیش رو تقدیس میکنند

 

The path through the woods was getting narrow

راه میان بیشه باریک میشد

and the aisle of trees shaded the last light of the moon.

و راهرو درختان، آخرین نور ماه را تاریک گرداندند

But the light from the candles on the bridge across the water

اما نور شمع های پل روی آب...

lit the way from emerald steps, marking our trail deeper.

راه را از قدم های زمرد روشن کرده و رد پای ما را عمیق تر جلوه دادند

 

This is the frontier as far as I can pass,

اینجا سرحد فاصله ای ایست که میتوانم طی کنم

but the calling of the Blackbird will lead you on from here.

اما از اینجا به بعد ندای پرنده سیاه تو را هدایت خواهد کرد

Every tear will turn to an emerald in this forest,

در این جنگل هر دانه اشک به زمردی بدل خواهد شد

and this is where it ends, the cry turns to laughter, my son.

و این، جاییست که ختم میشود. گریه به خنده مبدل میشود.

 

You will be taken, I was meant to stay, my loved one.

تو بُرده خواهی شد و من محکوم به ماندنم

ای محبوب من... 

 

 

 

[ یک شنبه 15 شهريور 1394برچسب:Swallow the Sun, Metal, Doom, Emerald forest and the blackbird, ترجمه, شعر, , ] [ 1:56 ] [ علیرضا ] [ ]


Forest of Shadows - wish

lyrics by Niclas Frohagen

Forest of Shadows

Where dreams turn to dust

02. Wish


 

 

http://www.myfreemp3.biz/l/1150091_50388477/ 


 

 

Awakened this dying season

Such a beauty to behold

این فصل بی جان بیدار گشته

اینچنین زیبایی برای دیدن


Oh autumn hath arrived
A tragedy painted dead

آه پاییز فرا رسیده

جسدی با نقش و نگار تراژدی


Fallen am I
Without thee I am lost

من سقوط کرده ام

بدون تو گمگشته ای بیش نیستم..


In a region of doleful shades
I am withering away

در سرزمینی از سایه های محزون

در حال پژمردنم..


I dwell in the shadows of life
A dismal stage of mind

ساکن سایه های زندگیم

صحنه نمایش ملال انگیری از ذهن


I'm in pain..

من درون دردم..


Oh sun I hate thy beams
Leave me here to sleep and dream

آه ای خورشید،  من از پرتوهای نورت بیزارم

مرا اینجا رها کن تا در خواب و رویا فرو روم


In the midst of falling leaves
In a garden of endless grief
I yearn for thee my precious one

در مه برگ های ریزان

در باغی از اندوه بی پیان

آرزومند توام ای عزیز من

 

Beneath the pale grey sky I dream of your
embrace
How I wish I had you near

زیر آسمان خاکستری پریده رنگ

من رویای آغوش تو را دارم

ای کاش تورا نزدیک خودم داشتم...


In this oh so dolorous life where dreams turn
to dusts
I have lost all my hope

در این زندگی محنت زا

جایی که رویا ها خاکستر میشوند

من همه امیدم را از دست داده


Of lasting pain and unpresent bliss this soul of
mine
How I welcome thee eternal sleep

حدیث درد پایا و سعادت غایب است روح من

آه چگونه به پیشئازت می آیم ای خواب ابدی…


Silent advents of white death
I feel so cold
Silent advents of white death
I feel so cold

سکوت از مرگ سفید ظهور می کند

و من بسیار سردم است

سکوت از مرگ سفید ظهور می کند

من بسیار سردم است...

 

Crystallized tears falling still
Oh autumn hath died

اشک های بلورین همچنان جاریند

آه مرگ پاییز فرا رسیده است..


Enshrouded am I in thy mist of endless gloom
Enthralled am I by thy beauty

من در غبار ملالت بی پایانت پنهانم

من شیفته زیبایی توام ..


How I wish
How I wish...

چطور آرزو کنم

چطور بخواهم…


In the midst of falling snow
In a garden of endless grief
My forlorn soul of misery

Where peace and rest can never dwell, hope
never comes

در دل بارش برف

در باغی از اندوه بی پایان

ای روح بی کس جفا دیده من ….

جایی که آرامش و در آن سکنا نمی گزیند

امید هیچ گاه فرا نمی رسد


I see no point in going on

من هیچ هدفی در به پیش رفتن نمی بینم

 


Still I dream but now I know I dream of a lie
So I close my eyes and I sigh
همچنان خواب میبینم اما حال میدانم که رویایم دروغی بیش نیست

پس چشمانم را می بندم و آهی می کشم

 

A life of shattered dreams I can no longer bear
I enter thee eternal sleep…

زیستنی از رویا های شکسته را تاب نمیآورم

من درونت می غلتم.ای خواب ابدی ….


شعر از Niclas Frohagen

جنگل سایه ها

جایی که رویا ها مبدل به غباری می شوند

02. آرزو


 

[ پنج شنبه 5 شهريور 1394برچسب:Forest of Shadows, Metal, Doom, ترجمه, متال, دووم, ] [ 12:58 ] [ علیرضا ] [ ]


Swallow the Sun - Don't Fall Asleep

Don't fall asleep

To the weeping of the birds

Don't fall asleep

In this room of the fallen

به زاری کبوتر ها

در این محفل شکسته ها

به خواب نرو

Don't fall asleep

To the breathing of the walls

Don't fall asleep

In this room of loss

Don't fall asleep

In the arms of dead air

Don't fall asleep

In this symphony of the damned

به تنفس دیوار ها..  به خواب نرو

در این محفل ناکامی نخواب

در آغوش هوای مرده

در این سمفونی نفرین گشتگان..  به خواب نرو

"Time stands still in this chamber of pain

The clock stops and the horror comes

The children cry and weep

In this room of the unforgiven

Lie down because you'll never leave

Lie down, but don't fall asleep"

زمان در این تالار های درد می ایستد

ساعت از کار می افتد و وحشت بر می خیزد

کودکان گریه و زاری می کنند

در این محفل نا بخشوده ها

دراز بکش چرا که هیچگاه آن را ترک نخواهی کرد

دراز بکش..  اما به خواب نرو

The signs show slowly with the dark

They glow brighter as the shadows grow deeper

نشانه ها همراه تاریکی به آرامی نمایان می شوند

درخشششان با عمیق تر گشتن سایه ها بیشتر می شود

Blood marks on the walls and the ceiling and on the floor and the doors, oh how they flow!

نشان خون روی دیوار ها به جا می ماند

و روی زمین و روی در ها.  

آه ببین چه گونه جای می شود!

Little voices like the whining of the birds

صدا هایی ظریف همچو آواز کبوتر ها

As the closet door opens

بآ باز شدن در کشو به گوش می رسد

I still can hear them screaming

And the shape… Is it me on the piano?

می توانم همچنان فریادشان را بشنوم

و آن چیز....  این منم جلوی پیانو؟

Playing the symphony of the damned

درحال نواختن سمفونی نفرین گشتگان...؟

مثل همیشه تفسیر با شما... 

این تهش که میرسی یه حس عجیبی داره...  انگار همه چی تموم میشه همه چیز هایی که تا اینجای شعر تو ذهن ساخته یکهو عوض میشه 

و اون جسم...  

این منم جلوی پیانو؟ 

 

وای فوق العاده بود :((

نمیخوام افکارتون رو به جهتی سوق بدم میزارم به عهده خودتون که چطور این تناقض رو حل کنید تو ذهنتون..  

 

[ یک شنبه 14 تير 1398برچسب:Swallow the sun, Doom, Metal, ] [ 4:29 ] [ علیرضا ] [ ]


swallow the sun - April 14th

 

April 14th and the sabbath is near.

The ground is trembling, 
weakened by the longest winter. 
These are the last steps 
of the frost giants as they leave.

چهاردهم آوریل*، و sabbath* نزدیک است

زمین می لرزد

با بلند ترین زمستان ضعیف گشته است..

این ها آخرین گام های دیوان سرمایند که اینجا را ترک میکنند

An April moon is rising as the trees turn to rust. 
Killing season comes in shades of gray.

An April moon is rising as the spring turns to dust. 
We lie down to a howling sound 
as the world is slowly coming down.

درحالی ماه آپریل بالا می آید که درختان می پوسند و زنگار می گیرند

درحالی که فصل سایه های تاریک را می کشد

ماه آپرل بالا می آید درحالی که بهار به غباری بدل می شود

ما به صدای زوزه ای می خوابیم

در حالی که جهان به زیر می رود...

Bless me, ghosts of winter, 
for you have made me stronger, 
to face this day and ever nights, 
further north our paths will go. 
South is burning, east is vast, 
west is dying fast. 
But as I leave, 
my heart holds no fear; 
I know there's nothing from here.

ارواح زمستان، مرا به آغوش بگیرید

چرا که  شما مرا نیرومندتر ساختید 

تا روبرو شوم با این روز  و  با شب های پیش رو

راهمان سوی شمال به پیش می رود

جنوب  می سوزد، شرق وسیع است، غرب به سرعت می میرد

اما هنگامی که من اینجارا ترک میکنم

قلب من هیچ ترسی در خود ندارد

من میدانم که از اینجا به بعد هیچ چیز وجود ندارد

An April moon is rising as the trees turn to rust. 
Killing season comes in shades of gray. 
An April moon is rising as the spring turns to dust. 
We lie down to a howling sound...

 ماه آپریل بالا می آید در حالی که درختان زنگار میگیرند

فصل سایه های تیره را میکشد

ماه آپریل بالا می آید در حالی که بهار به غباری بدل می گردد و ما به صدای زوزه ای به خواب میرویم.

On the altar of endless snow, 
on a deep glacier's glow, 
we prepare our graves. 
Here under the north star I will sleep away, 
to the deep hum of your icy womb. 
April 14th, and death is here, 
the tide has finally turned.

بر محراب برف بی پایان

بر درخشش عمیق یخ

ما قبر هامان را آماده میکنیم

اینجا، زیر ستاره شمالی، من به خواب خواهم رفت

با زمزمه عمیق womb* یخی تو..

چهاردهم آپریل، و مرگ اینجاست

و موج در نهایت غلتیده است..

The ground is trembling, 
weakened by the longest winter. 
These are the last steps 
of the frost giants as they leave. 
But my heart holds no fear; 
for I know there's nothing from here...

زمین میلرزد 

با طولانی ترین زمستان ضعیف گشته.

این ها آخرین گام های دیوان سرمایند

اما قلب من هیچ ترسی در خود ندارد

چه، میدانم چیزی ورای اینجا وجود ندارد...

 

 

فوق العاده زیباست و فوق العاده دوسش دارم و به شدت باهام سازگاره و بی نهایت حس میکنم همشون از دل خودم بیرون اومده!

گوش کنین ...

اولش با یه گیتار خشن با ریتم درام نسبتا تند مواجه میشین ..

اما بعدش همه چی عوض میشه و اون فضاش به کلی تغییر میکنه (شبیه شعر!)

بالا آمدن ماه مثل یه آب خنکی میمونه که به صورتت بخوره !

درکل خیلی خوبه و یکی از ابر ترک های مورد علامقمه ...

بشنوین ..(توضیحات پست بعد/قبل (شاید) )

(مجبورم برا گذاشتن لینک خودم کد html بنویسم :( بلاگفا هوشمند بود خودش میلینکید )

لینک دانلود

 

____

توضیحت:

اولین چیزی که میخوام تاکید کتم ماه آوریل است،  که میفته درست در اوایل بهار.  زمانی که درختان شکوفه میدن.  زمینا پوشیده میشن از رنگ سبز و کلا تو ادبیات نماد خوشی و باروری و خوبیه همیشه.. 

اما.. اینجا  شاعر آوریل رو، فصل پوشیدن و زنگار گرفتن درختا توصیف کرده.. فصلی که زمین خستست و میلرزه...  

چیزی نمیگم.. ! 

چهاردهم آوریل رو مدت ها دربارش تحقیق کردم بیینم چه روزی هت. تو همه فرهنگ ها تو همه تقیم ها... 

راستش انتظار داشتم مثل بیست و دو نوامبر با یه روز شوم یا یه اتفاق شوم یا مرگ خاصی چیزی طرف باشم

اما اینبار جدا متحیر شدم.  چون توی همه فرهنگ ها یه روز خوب هست!خیلی جاها به خصوص نواحی آسیای شرقی  جشن سال نو توی این روز،  ینی چهارده آوریل،  برگزار میشه.!  

دوم،  sabath هست.  این روز رو فکر میکردم بازم یه روز تاریک باشه! 

اما تو فرهنگ یهودیان (که تقریبا درست نقطه مقابل آسیای شرقی مذکور هست!)  این روز تقریبا مثل جمعه های ماست. 

اعتقاد دارن خدا دنیا رو توی شیش روز خلق کرد، و در روز هفدم یکی sabath وقتی از خلقت زمین آسوده شد به استراحت پرداخت.. 

و باز متحیر شدم! 

و خیلی جالب بود که شاعر، تو شعر از دو زمان رو از دو تا فرهنگ کاملا متضاد اسم  برده که توی هر دو این روز یه روز خوب و میمون هست.  

و بعد اومده این دو روز خوب رو اونطوری توصیف کرده  ....  و چه قدر هم خوب از پس این کار براومده...

سومین چیز درباب کلمه womb هست (که توی شاهکار یوهان اریکسون جان ینی Earthless هم اومده بود).. 

این کلمه خیلی کم مصرفه (!) و زیاد کاربرد  نداره

توی دیکشنری های کوچیک اگه نگاه کنین شاید پیدا نکنین. توی دیکشنری های متوسط ‌(!)  کلمه "رحم زن"  رو براش نوشتن احتمالا  ولی تو دیکشنری های خیلی بزرگ و قابل احترام یخده متفاوته! و خوب مسلما شاعر نگفته با زمزمه رحم یخی تو به خواب میرم :/ در این حد مریض نیس :|(که به احتمال زیاد این "تو" مذکور "زمین"  مذکور هسش! ) 

خوب شفاف سازی کنم (توی متن همونطور نوشتم چون نمیشد ترجمه کرد)

این کلمه کلا مفهوم چیزی رو داره که به نوعی زادگاه چیز دیگری هست

مثلا حتی یک سهابی،  برای ستاره یه womb محسوب میشه.. 

و خوب برای انسان رحم مادر هست و دیکشنری های متوسط بیراه نمیگن ولی ناقص میگن  :دی

دومی و سومی رو جهت اطلاع گفتم و اولی رو جهت تاکید

و مثل همیشه تفسیر و نقد با شماست

[ یک شنبه 31 خرداد 1398برچسب:Doom, Metal, Swallow The Sun, ] [ 2:12 ] [ علیرضا ] [ ]


صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 22 صفحه بعد